سه روز قطعیِ انترنت؛ ما و طالبان و زندان ابدی

سه روز قطعیِ انترنت؛ ما و طالبان و زندان ابدی
Photo: RM Media

‌به هرچه فکر می‌کردم به بن‌بست می‌رسیدم. قطعیِ انترنت، قطع شدن ارتباطم با دنیا، مشکلی نبود که من برایش چاره پیدا بتوانم. من و یا هر کسی دیگر. مثل تمام این سال‌های زندگی‌ام به زمین کوبیده شده بودم و توانی در من نبود که تن و روح و روحیه‌ام را جمع کنم و به فکر ادامه‌دادن باشم. در سرم هزار سرزمین هزار بار دیگر سقوط کرد. و با هر سقوط بخشی از خودم و آرزوهایم و آینده‌ام را باختم. 

انترنت هنوز مرا کنار خودم نگه می‌داشت، در راستای آرزوهایم، در مسیرِ کاری انجام‌دادن و هیچ نشدن هیچ نبودن. بعد از بسته‌شدن دانشگاه‌ها برای حفظ آرزوی داکتر شدن هر روز خودم را به کلینیک کشاندم تا چپن سفید بپوشم و غم دانشگاه کمتر شود. نتوانستم و نشد. در میانهٔ راه طالبان دستور پشت دستور صادر کرد و من رویای طبابت را بوسیدم و گذاشتم گوشهٔ قلبم. اما با صنف‌های آنلاین و ارتباطات آنلاین در مسیر دیگری قرار گرفتم. کاری پیدا کردم و بیهودگی‌ای را که طالبان در من و جامعه زرق کرده بود، کمتر حس کردم. حالا با قطع انترنت، یکبار دیگر تهی شدم و به همان بیهودگی رسیدم. به آنجا که با خود هزار بار تکرار کنم چرا به این دنیا آمده‌ام؟ چرا تمام نمی‌شود؟ تا کی طاقت می‌آورم؟

‌سه روز قطعیِ انترنت مثل جهنمی سه‌هزارساله بود؛ جهنمی که نشان می‌داد حتی اگر نجات پیدا کنیم، بدترش هم اتفاق افتاده می‌تواند. در یک لحظه، انترنت قطع شد و یک مملکت به کما رفت. به خوابی بدون بیداری. به زیر زمین. انترنت قطع شد و همه‌چیز را باختم. خودباوری‌ام را، ارتباطم با دنیا را، کارم را، دلخوشی‌هایم را... تمام دنیا هیچ شده و افغانستان ماند و طالبان. ما و طالبان. ما و زندان ابدی. در نخستین شب، امیدوار بودم صبحش انترنت وصل شود. در دومین روز، امیدوار بودم به هفته نکشد. در سومین شب، از ناچاری گریستم و به میلیون میلیون آدمی که فکر کردم که از ناچاری گریه می‌کنند. آنقدر از قطار جهان عقب مانده بودیم که نمی‌توانستم از دیوار خانه‌ام آن‌طرف‌تر، از چیزی خبر باشم. هیچکس از حال دیگری خبر نبود. 

‌یکبار دیگر سقوط کردیم. صحنه‌های ۱۱ آگست ۲۰۲۱ روزهای سقوط هرات در سرم زنده می‌شد. سقوط کردیم و باز کار و آموزش و هدف و رویا از دست رفت. انگار در ۲۰۲۵ خوابیدم و در ۱۹۹۶ بیدار شدم. من ماندم و دیوارهای خانه. بی هیچ کار و روزگاری. و ارتباطاتی که از دروازهٔ خانه فراتر نمی‌رفت.